پنج مه 1818 میلادی در شهر پروس آلمان، هاینریش و هرمیتا صاحب فرزندی شدند که شاید کمتر کسی باور می کرد روزگاری یکی از تاثیرگذارترین اندیشمندان روزگار خویش گردد. هاینریش که خود روحانی روشنفکری بود که از تحجر حاکم بر روحانیت کلیمی بریده بود آرزوهای خود را در سومین فرزند خود جستجو می کرد. کارل دوران کودکی خود را غرق در داستانها و قصه هایی بود که پدر از تاریخ روشنفکری آن دوران برایش می گفت تا اینکه در آخرین سال زندگانی هاینریش، کارل جوان با پیوستن به انجمن هگلی های جوان در دانشگاه برلین گویی تمام امید پدر را یک شبه به باد داد! وی در این دوران به شدت متاثر از بزرگانی چون هگل، فوئرباخ، روسو، اسمیت و ریکاردو قرار گرفت. در طول همین سالها لودویگ فویرباخ نقد خود را از مذهب آغاز نموده و به تبیین دیدگاه ماتریالیستی خود پرداخت. ماتریالیسم فویرباخ در سال ۱۸۴۱ در کتاب جوهر مسیحیت به اوج خود رسید. دیدگاههای فویرباخ، به خصوص مفهوم بیگانگی مذهبی او، تاثیر زیادی بر سیر تحول اندیشه مارکس گذاشت. این تاثیرات را میتوان به وضوح در کتاب «دستنوشتههای اقتصادی فلسفی ۱۸۴۴» و به صورت پختهتری در کتاب سرمایه مشاهده کرد. جلوه های بروز و ظهور اندیشه های ماتریالیستی (مادی گرایانه) در مارکس را می توان در تز دکترای وی با عنوان «اختلاف فلسفه طبیعت دموکریتی و اپیکوری» جستجو کرد. دموکریت و اپیکور دو فیلسوف بزرگ ماتریالیست یونان باستانند که چنان تاثیری بر کارل جوان گذاشتند که وی در طول تثبیت شالکه ذهنی خود گذاری عجیب از اندیشه های ایده آل گرای هگل به سمت ماتریالیست داشت.
اندیشه های کارل مارکس در دو اثر ماندگار وی جلوه ای ویژه دارد. مانیفست کمونیست که در سال 1848 یکی از این آثار است. دیگر اثر مشهور او که یکی از مکتوبات ماندگار تمامی اعصار و قرون است کتاب سرمایه می باشد.
دوران زندگی فکری وی را می توان به سه دوره تقسیم نمود:
1.روز های پاریس _ مارکس به عنوان یک سوسیالیست ( 1843_1845)
وقایع مهم : مطالعه نظریه های اصلاح گران و سوسیالیست های گوناگون که در آلمان برایش دسترسی ناپذیر بود .آشنایی با شماری از از اندیشمندان تندرو ، تبعیدیان روسی و مهمتر از همه او مجذوب انقلابی روسی ، میخاییل باکونین شده بود .دوستی با فریدریش انگلس که تا آخر عمرش ادامه داشت .در آغاز سال 1845 ، مارکس از سوی حکومت گیزو از پاریس بیرون رانده شده بود .
۲. پایان دوره کارآموزی :
وقایع مهم: از جمله سازمان های اجتماعی ای که مارکس در بروکسل با آنها در تماس بود ، می توان از " انجمن آموزشی کارگران آلمان " نام برد . در سال 1847 این گروه به مارکس ماموریت داد تا سندی را به نگارش درآورد که در آن ، هدف ها و عقاید آن ها توضیح داده می شود .مارکس بر پایه طرحی که انگلس تهیه کرده بود ، مانیفست کمونیست را در اوج انرژی خلاقانه اش نوشت و در اوایا سال 1848 به لندن فرستاد .در سال 1848 که در آلمان نیز انقلابی رخ داده بود ، مارکس پس از چند صباحی اقامت در پاریس انقلابی ، به سرزمین بومی اش آلمان بازگشت .در اوت 1849 ، حکومت فرانسه به مارکس دستور داده بود که یا خود را به یک ولایت دورافتاده تبعید کند و یا خاک فرانسه را ترک گوید . او تصمیم خود را گرفت و به لندن روی آورد . مارکس از آن پس دیگر هرگز از این شهر پا بیرون نگذاشت .در ژوئن 1852 ، مارکس جواز ورود به اطاق مطالعه بریتیش میوزیم را کسب کرد .
مارکس در تمام سال های اقامتش در لندن ، در فقر و تنگنای شدید مالی زندگی می کرد . در سال 1859 نخستین طرح نوشت کتاب سرمایه با عنوان " کوششی در جهت نقد اقتصاد سیاسی " منتشر شد . البته این کتاب توجه چندانی را به خود جلب نکرد .نخستین جلد کتاب سرمایه در سال 1867 منتشر شد ، اما مارکس هرگز فرصت نیافته بود که جلدهای بعدی این اثر را تکمیل سازد ؛ جلدهای بعدی سرمایه سرانجام به همت انگلس و کائوتسکی پس از مرگ مارکس منتشر شد .
3. دوره پایانی :
وقایع مهم: در سال 1881 ، همسر مارکس بر اثر سرطان درگذشت . یک سال بعد ، دختر بزرگش که همسر یکی از رهبران سوسیالیست فرانسه به نام ژان لونژه بود ، نیز دار فانی را وداع گفت . مارکس از صدمه این ضربات هرگز بهبود نیافت و سرانجام در 14 مارس 1883 ، روی صندلی کارش درگذشت . تنها چندی از دوستان و مایندگان خارجی جنبش سوسیالیست تابوت او را تا گورستان های های گیت بدرقه کردند . مرگ او چندان توجه عمومی را به خود جلب نکرد.
اندیشه های مارکس توسط بزرگ اندیشانی چون انگلس، لنین، گرامشی و چامسکی در سالهای بعد از وی پیگیری شد.
در بسیاری از کتب از وی به عنوان اندیشمندی ضد فرهنگی یاد می شود. خاصه این نگرش وی را در کتاب سرمایه و با دقت بر نظریه ماتریالیسم تاریخی (historical materialism) وی می یابیم. زمانی که مارکس در این بخش به دفاع از چیزی بر می خیزد که بعدا با عنوان الگوی زیربنا/روبنایی (base/superstructure) جامعه شناخته شد. طبق دیدگاه او موتور واقعی که جامعه سرمایه داری را به حرکت در می آورد شیوه تولید (با تسامح زیاد همان اقتصاد) است که با تامین نیازهای مادی رابطه برقرار می کند. در واقع در اندیشه وی فرهنگ نه یک کل که زیر مجموعه ای از اقتصاد در نظر گرفته شده است. از نظر وی فرهنگ در جامعه صنعتی همچون ایدئولوژی حاکم عمل می کند. این ایدئولوژی چند خصلت برجسته دارد:
· دیدگاه و منافع بورژوازی (طبقه حاکم سرمایه داران مالک وسایل تولید) را بازتاب می دهد و به اقتدار آنها مشروعیت می بخشد.
· از روابط تولیدی که زمینه را تشکیل می دهد بر می خیزد و تجلی این روابط است. چنان که مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست نوشته اند: افکار شما چیزی نیستند جز برآیند و تجلی شرایط بورژوازی تولید و مالکیت بورژوازی شما
· ایدئولوژی حاکم طوری عم می کند که آن چیزی که قراردادی و ساخته اجتماعی است (مثلا کار به ازای دستمزد) طبیعی و اجتناب ناپذیر به نظر برسد.
· ایدئولوژی حاکم چشم اندازی خطا و تحریف شده از واقعیت به وجود می آورد. این وضع که گاه آگاهی کاذب نامیده می شود سبب می شود که مردم با وجود سرنوشت مکنت باری که دارند احساس خوشبحتی می کنند برای مثال دین افییونی است که مانع شکل گیری آگاهی طبقاتی (آگاهی از اشتراک هویت و منافع طبقاتی) در بین پرولتاریا (کارگران) شده است.
سلام
پاسخحذفآقا ما هم بازی
من هم از این بازی ها خیلی دوست دارم
سلام
پاسخحذفمطالب مفیدی در مورد مارکس بود.ممنون
یک سؤال: آیا نظریه/نظریه هایی در ادامه ی افکار مارکس مطرح شده؟ اگر بله چه کسانی این نظریات را مطرح کرده اند؟
با تشکر
درود
پاسخحذفممنون از همه دوستان خاصه خانم یوسفی عزیز بابت پیگیری های وبلاگ و همچنین خانم وحیدیان عزیز و جناب آقایان جدیدساز و خسروی بابت پست های گذاشته شده.
البته من هنوز کامل پست ها رو نخوندم ولی خب امشب ایشالا کامل می خونم. یه خواهشی هم از تمامی دوستان به خصوص دوستان خوبم در دبیرخانه دارم اونم این که حتما مطالب گذاشته شده روی بلاگ توسط دوستان رو مطالعه بفرمایند.
ممنون...
ممنون از آقای خسروی
پاسخحذفکلیات به خوبی مطرح شد
مارکس نظریه خاصی مختص به فرهنگ نداره تنها تلاشش رو بر روی اقتصاد گذاشته
تشکر لطف کردید
به نقطگی عزیز:
پاسخحذفچشم حتما
برنامه میدیم بهت حتما عزیز
به نه چندان غریبه گرامی:
پاسخحذفحتما در مطالب آینده به این امر خواهم پرداخت
به سرکار خانوم آذرنوش گرامی:
پاسخحذفما هم از شما ممنونیم
به سرکار خانوم یوسفی:
پاسخحذفبله
البته در پست های بعدی ایشالا توضیح میدم زاویه دیدش به فرهنگ چی بوده